نمیدانم جنس تاریکی از چیست ؟!!
مبارزه میکنی ، مبارزه میکنی، مبارزه میکنی... کنار میآیی ،کنار میایی ، کنار میایی ... درکش میکنی ، درکش میکنی ، درکش میکنی ..دعا میکنی ،دعا میکنی ،دعا میکنی..
فکر میکنی کمرنگ شده و با یک دم خارج میشود ؛
ولی به یکباره با تمام سیاهیش فواره میزند و تک تک سلولهایت را شروع میکند به جویدن و تو خودت را تقدیم معبدش میکنی برای تقدس
چرا ؟ چرا واقعا ؟ ..مگر غیر از مبارزه و کنار امدنو و درک کردن و دعا کردن کار دیگری هم هست که باید انجام دهی و نداده ای ؟!!
چه میدانم ..شاید صبر کردن ! ...به شرط اینکه سیاهی تورا نخورد !
به شرط اینکه فردا صبح بلند نشوی و ببینی تبدیل شده ای به شوالیه تاریکی !