سین *
سین *

سین *

است

 

  نمی بینی ، ولی می آید   

 

 درها باز میشوند ، 

 

طنین گامهای بی صدا را میشنوی ، 

 

در تاریکی جابه جا میشوی ، 

 

پرده کنار زده است  ، از گوشه ی پنجره نظر می اندازی ،

 

پیداست ، در تاریک و روشن  ،

 

قرار نمی گیری ، 

 

"حیاط" تو را به خود میخواند ، می بردت ،

  

عطر همه جا را فرا گرفته ، 

 

مبهوت میشوی ، 

 

همه چیز به جلو میرود ، 

 

پشت سرت خالیست ،  

 

دود شده است ، 

 

می بینی :  

"داری پیش میروی ، رو به جلو  ." 

 

است .