سین *
سین *

سین *

اردیبهشت جان

سالهاست که اردیبهشت می آید و با گلهایش مارا به تصمیمی وامیدارد؛ بعد خودش می رود و وامیگذاردمان تا تمام سال با تصمیمان سرو کله بزنیم تا سال بعد که دوباره بیاید و تکانمان بدهد .

 ای اردیبهشت جان با تو هستم ، ..دیگرنه  جایی برای ترسیدن از تو باقی نمانده و نه مسیری برای گریز از تو  و اکنون  میمانم جای خودم و با تو دست در گردن میشوم و هیاهوی بهاریت را خودم به جان میخرم ..به تمامی جان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد